جامعه شناسیدین

افول اسلامیت-عباس عبدی

ریزش از «جریان اسلامی» به کدام سو روانه می‌شود؟نقد اندیشه شماره ۱ تابستان ۱۴۰۲نشریه نقد اندیشه درخواست یادداشت کوتاهی در پاسخ به این پرسش‌ها نمود.ارزیابی جریانهای فکری و گفتمان‌های معرفتی در سده جدید۱- با نظر به تحولات یک سال اخیر، آرایش جریانهای فکری ایران در سده جدید چیست و در طول نیم دهه گذشته چه تغییرات و تحولاتی را پشت سر گذاشته است؟
۲- کدام جریانها از هژمونی، چگالی و قدرت بیشتری برای تاثیرگذاری بر صحنه فکری کشور برخوردارند؟
۳- فرجام گفتمانهای درون اندیشه انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید و آیا خرده گفتمانهای تجزیه شده آن قدرت پیوند دوباره با یکدیگر دارند؟پاسخ‌های مختصر خود را با ارجاع به پژوهش‌هایم در باره نامگذاری کودکان و سایر تجربیات خود به شرح زیر نوشتم.از نظر برخی تحولات یک سال اخیر ایران جالب و غیرمنتظره بود ولی واقعیت این است که این تحولات مسبوق با سابقه است و ریشه در چند دهه گذشته داشته و اکنون در سطح آشکارتری دیده می‌شود. به‌عبارت دیگر جریان آرام تحولات در زیر پوسته‌های زمخت سیاست نادیده گرفته می‌شد، و شاید به تعبیر دقیق‌تر صاحبان قدرت علاقه‌ای نداشتند که آن‌ها را ببینند. یافته‌های من در نیم‌قرن اخیر تحولات نام‌گذاری کودکان تهرانی نشان می‌دهد که چگونه مجموعه جریان‌های فرهنگی و فکری در حال تحول آرام هستند.اگر شاکله اصلی جریان‌های سیاسی و فکری در ایران را در قالب اسلامی شامل سنتی و نوگرا و عرفانی و نیز جریان چپ اقتصادی، جریان ملی‌گرا، جریان غرب‌گرا و نیز جریان لیبرال و جریان‌های قومی بدانیم، در این صورت باید گفت که بخشی از این جریانات با یکدیگر هم‌پوشانی دارند، ولی اجمالاً در مورد آن‌چه که اطلاعات و داده وجود دارد می‌توان گفت که جریان مذهبی در شیب نزولی قرار دارد. این شیب در ساختار سیاسی کنونی تند است و بعید است به سرعت متوقف شود.در این میان جریان اسلامی نوگرا در مقایسه با گذشته عملاً به حاشیه رانده شده است و جریان سنتی با تکیه بر ابزار قدرت و تبلیغات کماکان حضور دارد، ولی انتظار می‌رود که جریان عرفانی دینی که شریعت برایش حاشیه‌ای و کم‌رنگ است رقیب اصلی دو جریان اسلامی موجود شود. شواهدی در اثبات این وجود دارد، ولی مستند نیست و بیش‌تر برحسب استنتاج‌های شخصی بنده است.تحولات جریانی اسلامی بسیار گویا است. جریانی که از ۶۰ سال پیش در مسیر گسترش بود، به‌طوری که سهم نام‌های مذهبی برای کودکان تهرانی از ۵۸ درصد کل اسامی در سال ۱۳۴۵ به بیش از ۶۸ درصد در سال ۱۳۶۱ رسید، در ادامه روند نزولی یافت و در سال ۱۳۷۲ به حدود ۵۰ درصد رسید. دوباره این روند افزایشی شد و در سال ۱۳۸۰ به حدود ۵۹ درصد رسید و از آن پس روند کاهشی یافته و در سال ۱۳۹۴ به ۴۰ درصد رسیده است و شواهد نشان می‌دهد که به‌طور قطع در دهه ۱۳۹۰ روند کاهشی آن شدیدتر است. برای اثبات این ادعا کافی است که ۵ نامی را که بیش‌ترین فراوانی در ابتدای دهه ۱۳۹۰ و ۹ ماه اول سال ۱۴۰۱ داشته‌اند را مقایسه کنیم.مقایسه ۵ نامی که بیش‌ترین فراوانی را در کودکان به دنیا آمده در تهران داشته‌اند ۱۳۹۰ و ۱۴۰۱ (۹ ماه)ملاحظه می‌شود که تفاوت بسیار زیاد است. گویی از دو جامعه با دو فرهنگ کاملا متفاوت حرف می‌زنیم. به‌ویژه آنکه انتشار ارزش‌های فرهنگی از تهران به سایر استان‌ها انجام می‌شود و با یک فاصله زمانی این رفتار در کل کشور رخ می‌دهد.در نام‌گذاری کودکان گرایش عمومی مردم با دقت بالا نشان داده می‌شود. عبور از گرایش دینی سنتی و رسمی و انقلابی و پذیرش گرایش‌های درون دینی سازگار با دین و سپس عبور از این گرایش، روند غالب فرهنگی و فکری حداقل در چهار دهه گذشته بوده که برخلاف روند ۱۵ سال پیش از آن یعنی ۱۳۶۰-۱۳۴۵ است.به نظرم این جریان با سرعت در حال طی همین مسیر است، مگر اینکه تحولی در ساختار سیاسی رخ دهد و اسلام و آموزه‌های دینی استقلال نسبی خود را از دولت پیدا کنند.نام‌گذاری فقط نمودی از این تحول است، کاهش تعلقات اصلی مذهبی مثل مسجد رفتن، نماز خواندن، روزه گرفتن، پرداخت وجوهات و… کاهش گرایش در ورود به حوزه علمیه و ملبس شدن به لباس روحانیت، و … که همه این‌ها مستندات کافی دارد، نشان‌دهنده این روند است.گرایش مذهبی سعی می‌کند که تمایزها را بردارد و نوعی تلفیق میان فرهنگ‌های گوناگون ایجاد کند، و از غلظت سنت اسلامی کم کند. اسامی ترکیبی با امیر برای پسران یا با نازنین برای دختران، یا حتی ترکیب‌های اسامی ملی و عرفانی با مذهبی نشانه‌هایی از این گرایش است.تاکید اصلی این یادداشت بر جریان اسلامی بود، ولی تحولات جریان‌های دیگر هم اهمیت دارد زیرا باید دانست این ریزش از جریان اسلامی به کدام سو روانه می‌شود؟ می‌توان گفت جریان لیبرال (از نظر اقتصادی) جریان غالب اقتصادی خواهد بود، ولی خوانش فرهنگی و سیاسی لیبرال بسیار متنوع و حتی در مواردی متضاد است، و چه بسا در عرصه سیاست و فرهنگ متفاوت از حوزه اقتصاد عمل کند.جریان چپ اقتصادی اعم از مذهبی یا چپ کلاسیک، پس از تضعیف کامل در ۱۵ سال اخیر دوباره جان گرفته است، و هم‌چنان می‌تواند بر موج نابرابری‌ها و فقر سوار شود. در حقیقت شرایط عینی جامعه و نوعی پوپولیسمی که در این رویکرد وجود دارد، می‌تواند بقای آن را تضمین کند، ولی در مجموع تصور نمی‌کنم که شانسی جدی داشته باشند.ملی‌گرایی، فارغ از تفاوت‌هایی که در حوزه اقتصادی دارند تقویت خواهد شد و برخلاف دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ و اوایل انقلاب که ملی‌گرایی به حاشیه رفت، این جریان دوباره احیا شده است. اگر به لحاظ نام‌گذاری کودکان تهرانی بخواهیم داوری کنیم، نسبت نام‌های ملی که در سال ۱۳۴۶، نزدیک به ۱۰ درصد کل اسامی بود، در سال ۱۳۷۴ به حدود ۴ درصد رسید سپس در سال ۱۳۹۴ به حدود ۱۴ درصد رسید.البته با توجه به جزییات نام‌ها، مردم خوانش جدیدی از ملی‌گرایی دارند که تا حدودی متفاوت از ملی‌گرایی پیش از انقلاب است. آن ملی‌گرایی مبتنی بر قدرت و پادشاهان و کشورگشایی بود، ولی صبغه فرهنگی در ملی‌گرایی اخیر بیش‌تر است.جریان قوم‌گرایی در دو مسیر متفاوت است. شاید از یک سو انتخاب نام‌های قومی میان خودشان نیز بیش‌تر شده ولی هم‌زمان انتخاب این نام‌ها در مرکز نیز افزایش یافته است. به عبارت دیگر در عین واگرایی، یک جریان همگرایی فرهنگی قوی از سوی مرکز با آنان دیده می‌شود که موجب تلطیف آن وجه واگرایی است. جریان مهسا (ژینا) نیز به نوعی این واقعیت را بازتاب می‌دهد.در مجموع معتقدم که به دلایلی، شکل‌گیری یک جریان غالب در ایران در مسیر طبیعی قرار نگرفته است. افزایش نقش عوامل خارجی، حضور بی‌محابای قدرت و حکومت در جزییات زندگی و قرار داشتن ایران در مسیر یک تحول تاریخی، و فقدان گفت‌وگوی واقعی و مبتنی بر منافع طبقات و گروه‌ها موجب شده است که در وضعیت ژلاتینی و سیال قرار داشته باشیم.ولی به نظر بنده اگر شرایط عادی شود ترکیبی از جریان اسلامی با حفظ برخی ملاحظات اسلام سنتی، با جریان ملی‌گرا و لیبرال، تبدیل به جریان غالب کشور خواهد بود.* داده‌های مربوط به نامگذاری کودکان تهرانی از دو پژوهش منتشره بنده درباره نامگذاری کودکان تهرانی در فاصله نیم قرن، یعنی سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۷۴ و نیز ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۴ است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا